جزوه جامعه شناسی سیاسی
دانلود فایل
جامعه شناسی سیاسی به عنوان یک تصور شده بود میان رشته ای زیر زمینه جامعه شناسی و سیاست در اوایل ۱۹۳۰s [3] در سراسر اختلالات اجتماعی و سیاسی که از طریق افزایش صورت گرفت کمونیسم ، Facism و جنگ جهانی دوم . [۴] این حوزه جدید برگرفته از آثار الکسیس دو توکویل ، جیمز برایس ، رابرت میشلز ، ماکس وبر ، امیل دورکیم و کارل مارکس برای درک موضوعی جداییناپذیر از جامعهشناسی سیاسی است. قدرت. [۵]
تعریف قدرت برای جامعه شناسان سیاسی در رویکردها و چارچوب مفهومی مورد استفاده در این مطالعه میان رشته ای متفاوت است. در درک اولیه خود، قدرت را می توان به عنوان توانایی تحت تاثیر قرار دادن یا کنترل سایر افراد یا فرآیندهای اطراف خود در نظر گرفت. این به ایجاد انواع تمرکزهای پژوهشی و استفاده از روششناسی کمک میکند، زیرا درک دانشمندان مختلف از قدرت متفاوت است. علاوه بر این، دپارتمان/موسسه انضباطی آکادمیک آنها همچنین میتواند تحقیقات خود را در حالی که از پایه تحقیقات خود (مثلاً مطالعات سیاسی یا جامعهشناختی) به این حوزه بینرشتهای توسعه مییاب عم دهد.). اگر چه با انحراف در نحوه اجرای آن، جامعه شناسی سیاسی تمرکز کلی بر درک این موضوع دارد که چرا ساختارهای قدرت در هر زمینه اجتماعی معینی هستند. [۶] جزوه جامعه شناسی سیاسی
جامعه شناسان سیاسی، در سرتاسر جلوه های گسترده آن، پیشنهاد می کنند که برای درک قدرت، جامعه و سیاست باید با یکدیگر مطالعه شوند و هیچ کدام به عنوان متغیرهای فرضی در نظر گرفته نشوند. «برای اینکه هر جامعه ای قابل فهم باشد، سیاست آن نیز باید درک شود؛ و اگر قرار است سیاست هر جامعه ای درک شود، آن جامعه نیز باید درک شود». [۷] جزوه جامعه شناسی سیاسی
ریشه ها
توسعه جامعهشناسی سیاسی از دهه ۱۹۳۰ به بعد، زمانی رخ داد که رشتههای جامعهشناسی و سیاست جداکننده، حوزههای همپوشانی مورد علاقه خود را بررسی کردند. [۷] جامعه شناسی را می توان به عنوان تحلیل وسیع جامعه انسانی و روابط متقابل این جوامع در نظر گرفت. عمدتاً بر رابطه رفتار انسان با جامعه متمرکز است. علوم سیاسییا سیاست به عنوان یک مطالعه تا حد زیادی خود را در این تعریف از جامعه شناسی قرار می دهد و گاهی اوقات به عنوان یک حوزه فرعی به خوبی توسعه یافته از جامعه شناسی در نظر گرفته می شود، اما به دلیل وسعت کار علمی انجام شده در آن، به عنوان یک حوزه تحقیق رشته ای مستقل در نظر گرفته می شود. سیاست تعریف پیچیده ای ارائه می دهد و مهم است که بدانیم آنچه «سیاست» به معنای ذهنی نویسنده و زمینه است. از مطالعه نهادهای دولتی، سیاست های عمومی، تا روابط قدرت، سیاست یک چشم انداز انضباطی غنی دارد. [۷] جزوه جامعه شناسی سیاسی
اهمیت مطالعه جامعهشناسی در سیاست، و بالعکس، در میان شخصیتها از موسکا تا پارتو به رسمیت شناخته شده است، زیرا آنها تشخیص دادند که سیاستمداران و سیاست در خلاء اجتماعی عمل نمیکنند، و جامعه خارج از سیاست عمل نمیکند. در اینجا جامعه شناسی سیاسی به مطالعه روابط جامعه و سیاست می پردازد. [۷] جزوه جامعه شناسی سیاسی
آثار متعددی برای برجسته کردن یک جامعهشناسی سیاسی، از آثار کنت و اسپنسر گرفته تا شخصیتهای دیگری مانند دورکیم، توضیح داده شدهاند . اگرچه کارل مارکس و ماکس وبر به این حوزه میان رشتهای تغذیه میکنند، اما برای شروع آن بهعنوان یک حوزه فرعی پژوهشی، بنیادی در نظر گرفته میشوند. [۷]
دامنه
نمای کلی
دامنه جامعه شناسی سیاسی گسترده است و منعکس کننده علاقه گسترده به نحوه عمل قدرت و ظلم در حوزه های اجتماعی و سیاسی جامعه است. [۶] اگرچه متنوع است، برخی از موضوعات اصلی مورد علاقه جامعه شناسی سیاسی عبارتند از: جزوه جامعه شناسی سیاسی
درک پویایی نحوه اعمال و رقابت دولت و جامعه با قدرت (مانند ساختارهای قدرت، اقتدار، نابرابری اجتماعی). [۸]
چگونه ارزشها و رفتارهای سیاسی جامعه را شکل میدهند و چگونه ارزشها و رفتارهای جامعه سیاست را شکل میدهند (مانند افکار عمومی، ایدئولوژیها، جنبشهای اجتماعی).
اینها چگونه در عرصه های رسمی و غیررسمی سیاست و جامعه عمل می کنند (مانند کابینه وزیر در مقابل خانه خانواده). [۹]
چگونه فرهنگ ها و هویت های سیاسی-اجتماعی در طول زمان تغییر می کنند.
به عبارت دیگر، جامعه شناسی سیاسی به این موضوع می پردازد که چگونه روندهای اجتماعی، پویایی ها و ساختارهای سلطه بر فرآیندهای سیاسی رسمی در کنار نیروهای اجتماعی که برای ایجاد تغییر با یکدیگر همکاری می کنند، تأثیر می گذارد. [۱۰] از این منظر، می توان سه چارچوب نظری عمده را شناسایی کرد: کثرت گرایی ، نظریه نخبگان یا مدیریتی، و تحلیل طبقاتی که با تحلیل مارکسیستی همپوشانی دارد . [۱۱] جزوه جامعه شناسی سیاسی
کثرت گرایی سیاست را اساساً به عنوان یک رقابت میان گروه های ذینفع رقیب می بیند. نظریه نخبگان یا مدیریتی گاهی اوقات رویکرد دولت محور نامیده می شود. این توضیح میدهد که دولت با نگاه کردن به محدودیتهای ساختار سازمانی، مدیران دولتی نیمه خودمختار، و منافعی که از دولت بهعنوان سازمانی منحصربهفرد و متمرکز بر قدرت ناشی میشود، چه میکند. نماینده پیشرو Theda Skocpol است . تحلیل نظریه طبقات اجتماعی بر قدرت سیاسی نخبگان سرمایه داری تأکید می کند. [۱۲] می توان آن را به دو بخش تقسیم کرد: یکی رویکرد «ساختار قدرت» یا «ابزارگرایانه» و دیگری رویکرد ساختارگرایی . رویکرد ساختار قدرت بر این سوال متمرکز است که چه کسی حکومت می کند و شناخته شده ترین نماینده آن استجی ویلیام دامهوف . رویکرد ساختارگرایانه بر نحوه عملکرد اقتصاد سرمایه داری تأکید دارد. فقط اجازه دادن و تشویق دولت به انجام برخی کارها و نه برخی دیگر ( نیکوس پولانتزاس ، باب جسوپ ). جزوه جامعه شناسی سیاسی
جایی که یک سوال پژوهشی معمولی در جامعه شناسی سیاسی ممکن است این باشد که “چرا تعداد کمی از شهروندان آمریکایی یا اروپایی رای دادن را انتخاب می کنند ؟” [۱۳] یا حتی، «چه فرقی میکند که زنان انتخاب شوند؟»، [۱۴] جامعهشناسان سیاسی نیز اکنون میپرسند، «بدن چگونه جایگاه قدرت است؟»، [۱۵] «احساسات چگونه با جهانی مرتبط هستند ؟» فقر ؟»، [۱۶] و «دانش چه تفاوتی با دموکراسی دارد ؟». [۱۷] جزوه جامعه شناسی سیاسی
جامعه شناسی سیاسی در مقابل جامعه شناسی سیاست
هنگام پرداختن به جامعه شناسی سیاسی، همپوشانی در استفاده از «جامعه شناسی سیاست» به عنوان مترادف مشاهده می شود. با این حال سارتوری بیان میکند که «جامعهشناسی سیاست» به طور خاص به تحلیل جامعهشناختی از سیاست اشاره دارد و نه یک حوزه پژوهشی بینرشتهای که جامعهشناسی سیاسی به سمت آن کار میکند. [۱۸] این تفاوت توسط متغیرهای مورد علاقه ای که هر دو دیدگاه بر آنها تمرکز دارند ایجاد می شود. جامعه شناسی سیاست بر علل غیرسیاسی سرکوب و رقابت قدرت در زندگی سیاسی متمرکز است، در حالی که جامعه شناسی سیاسی علل سیاسی این اقدامات را در سراسر تفسیر با اقدامات غیرسیاسی شامل می شود. [۱۸] هر دو خط تحقیق معتبری هستند، اما توجه به این نکته مهم است که «جامعه شناسی سیاست» یک تقلیل گرای جامعه شناختی است.شرح سیاست (مثلاً کاوش در حوزه های سیاسی از طریق دریچه جامعه شناختی )، در حالی که جامعه شناسی سیاسی یک کاوش اجتماعی-سیاسی مشارکتی از جامعه و رقابت قدرت آن است.
مردم جزوه جامعه شناسی سیاسی
ایده های مارکس در مورد دولت را می توان به سه حوزه موضوعی تقسیم کرد: دولت های پیشاسرمایه داری ، دولت ها در عصر سرمایه داری (یعنی کنونی) و دولت (یا عدم وجود آن) در جامعه پساسرمایه داری . همپوشانی با این واقعیت این است که ایدههای او درباره دولت با بزرگتر شدن تغییر کرد و در مرحله اولیه پیش کمونیستیاش ، مرحله مارکس جوان که پیش از قیامهای ناموفق ۱۸۴۸ در اروپا و در کار پختهتر و ظریفتر او بود، متفاوت بود.
در نقد ۱۸۴۳ مارکس بر فلسفه حق هگل ، تصور اساسی او این است که دولت و جامعه مدنی از هم جدا هستند. با این حال، او قبلاً برخی از محدودیتها را برای آن مدل میدید و استدلال میکرد:
«دولت سیاسی در همه جا نیاز به تضمین حوزههایی دارد که خارج از آن قرار دارند». [۱۹] [۲۰] جزوه جامعه شناسی سیاسی
او هنوز چیزی در مورد الغای مالکیت خصوصی نمیگفت، نظریه طبقهبندی توسعهیافته را بیان نمیکند، و «راهحلی که [او ارائه میکند] برای مشکل جدایی دولت/جامعه مدنی یک راهحل صرفاً سیاسی ، یعنی حق رای همگانی است. “. [۲۰]
مارکس در زمان نوشتن ایدئولوژی آلمانی (۱۸۴۶) دولت را مخلوق منافع اقتصادی بورژوازی مینگریست . دو سال بعد، این ایده در مانیفست کمونیست بیان شد : [۲۱]
“قوه اجرایی دولت مدرن چیزی نیست جز کمیته ای برای اداره امور مشترک کل بورژوازی”. [۲۱] جزوه جامعه شناسی سیاسی
این نشان دهنده نقطه اوج انطباق نظریه دولت با تفسیر اقتصادی از تاریخ است که در آن نیروهای تولید روابط تولیدی مردم را تعیین می کنند و روابط تولیدی آنها همه روابط دیگر، از جمله روابط سیاسی را تعیین می کند. [۲۲] [۲۳] اگرچه “تعیین می کند” شکل قوی ادعا است، مارکس از “شرایط” نیز استفاده می کند. حتی «تعین» هم 01445241ت نیست و مقداری متقابل فعل پذیرفته شده است. بورژوازی اقتصاد را کنترل می کند، بنابراین آنها دولت را کنترل می کنند. در این نظریه، دولت ابزار حاکمیت طبقاتی است.
گرامشی
نظریه هژمونی آنتونیو گرامشی با برداشت او از دولت سرمایه داری گره خورده است. گرامشی دولت را به معنای محدود دولت درک نمی کند. در عوض، او آن را بین جامعه سیاسی (پلیس، ارتش، نظام حقوقی و غیره) – عرصه نهادهای سیاسی و کنترل قانونی قانونی – و جامعه مدنی (خانواده، نظام آموزشی، اتحادیههای کارگری و غیره) تقسیم میکند. معمولاً به عنوان حوزه خصوصی یا غیردولتی دیده می شود که میان دولت و اقتصاد میانجیگری می کند. با این حال، او تأکید می کند که این تقسیم بندی صرفاً مفهومی است و این دو اغلب در واقعیت همپوشانی دارند. [ نیازمند منبع ]گرامشی مدعی است که دولت سرمایه داری از طریق زور به اضافه رضایت حکومت می کند: جامعه سیاسی قلمرو زور و جامعه مدنی قلمرو رضایت است. گرامشی اظهار میدارد که تحت سرمایهداری مدرن، بورژوازی میتواند کنترل اقتصادی خود را با اجازه دادن به برخی مطالبات مطرح شده توسط اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی تودهای در جامعه مدنی حفظ کند که توسط حوزه سیاسی برآورده شود. بنابراین، بورژوازی با فراتر رفتن از منافع اقتصادی فوری خود و اجازه دادن به شکلهای هژمونی خود درگیر انقلاب منفعلانه میشود . گرامشی معتقد است که جنبش هایی مانند رفرمیسم و فاشیسم و همچنین مدیریت علمی و روش های خط مونتاژ فردریک تیلور وهنری فورد به ترتیب نمونه هایی از این موضوع هستند. [ نیازمند منبع ] جزوه جامعه شناسی سیاسی
میلی بند
رالف میلیبند ، جامعه شناس مارکسیست انگلیسی ، تحت تأثیر جامعه شناس آمریکایی سی رایت میلز ، که دوست او بود، قرار گرفت. او «دولت در جامعه سرمایهداری» را در سال ۱۹۶۹ منتشر کرد، مطالعهای در جامعهشناسی سیاسی مارکسیستی، با رد این ایده که پلورالیسم قدرت سیاسی را گسترش میدهد، و حفظ این قدرت در دموکراسیهای غربی در دستان طبقهی مسلط متمرکز شده بود. [۲۴]
پولانزاس جزوه جامعه شناسی سیاسی
نظریه دولت نیکوس پولانزاس به آنچه که او به عنوان درک سادهگرایانه در مارکسیسم میدید، واکنش نشان داد. از نظر او، گزارشهای مارکسیستی ابزارگرا مانند میلیبند معتقد بودند که دولت صرفاً ابزاری در دست طبقهای خاص است . پولانزاس با این مخالفت نداشت زیرا طبقه سرمایه دار را بیش از حد بر سود کوتاه مدت فردی خود می دید تا بر حفظ قدرت طبقه به عنوان یک کل، تا صرفاً کل قدرت دولتی را به نفع خود اعمال کند. پولانزاس استدلال میکرد که دولت، اگرچه نسبتاً مستقل از طبقه سرمایهدار است، اما با این وجود برای تضمین عملکرد روان جامعه سرمایهداری عمل میکند و بنابراین به نفع طبقه سرمایهدار است. [ نیازمند منبع ]او بهویژه بر این موضوع تمرکز کرد که چگونه یک نظام ذاتاً تفرقهانگیز مانند سرمایهداری میتواند با ثبات اجتماعی لازم برای بازتولید خود همزیستی کند – به ویژه به ناسیونالیسم به عنوان وسیلهای برای غلبه بر شکافهای طبقاتی درون سرمایهداری نگاه میکند. پولانزاس با وام گرفتن از مفهوم هژمونی فرهنگی گرامشی ، استدلال کرد که سرکوب جنبش های ستمدیدگان تنها کارکرد دولت نیست. بلکه قدرت دولتی باید رضایت ستمدیدگان را نیز جلب کند. این کار را از طریق اتحادهای طبقاتی انجام می دهد، جایی که گروه مسلط با گروه های زیردست به عنوان وسیله ای برای جلب رضایت گروه زیردست «اتحاد» می کند. [ نیازمند منبع ] جزوه جامعه شناسی سیاسی
جسوپ
باب جسوپ تحت تأثیر گرامشی، میلیبند و پولانزاس قرار گرفت تا پیشنهاد کند که دولت نه به عنوان یک موجودیت بلکه به عنوان یک رابطه اجتماعی با اثرات استراتژیک متفاوت است. [ نیاز به نقل از ] این بدان معناست که دولت چیزی نیست که دارای یک ویژگی اساسی و ثابت مانند هماهنگ کننده بی طرف منافع اجتماعی مختلف، یک بازیگر شرکتی مستقل با اهداف و منافع بوروکراتیک خود، یا «کمیته اجرایی بورژوازی» باشد. اغلب با توصیف کثرت گرایان ، نخبگان / statists و معمولی مارکسیستهابه ترتیب. در عوض، آنچه دولت اساساً توسط آن تعیین میشود، ماهیت روابط اجتماعی گستردهتری است که در آن قرار دارد، بهویژه توازن نیروهای اجتماعی. [ نیازمند منبع ] جزوه جامعه شناسی سیاسی
وبری
در جامعهشناسی سیاسی، یکی از تأثیرگذارترین مشارکتهای وبر، مقاله « سیاست به عنوان یک حرفه » ( Politik als Beruf ) است. در آنجا، وبر از تعریف دولت به عنوان موجودی که انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی را در اختیار دارد، آشکار می کند . [۲۵] [۲۶] [۲۷] وبر نوشت که سیاست به اشتراک گذاری قدرت دولت بین گروه های مختلف است و رهبران سیاسی کسانی هستند که این قدرت را در دست دارند. [۲۶] وبر سه نوع ایده آل رهبری سیاسی را متمایز کرد (که به عنوان سه نوع سلطه، مشروعیت یا اقتدار نامیده می شود): [۲۵] [۲۸]
اقتدار کاریزماتیک ( خانوادگی و مذهبی )، جزوه جامعه شناسی سیاسی
اقتدار سنتی ( پدرسالاران ، پاتریمونیالیسم ، فئودالیسم ) و
اقتدار قانونی (قانون و دولت مدرن، بوروکراسی ). [۲۹]
از نظر وی، هر رابطه تاریخی بین حاکمان و حاکمان، حاوی چنین عناصری است و می توان آنها را بر اساس این تمایز سه جانبه تحلیل کرد . [۳۰] او اشاره میکند که بیثباتی اقتدار کاریزماتیک، آن را مجبور میکند تا به شکل ساختارمندتری از اقتدار «روتین» شود. [۳۱] در نوع ناب حکومت سنتی، مقاومت کافی در برابر حاکم می تواند منجر به «انقلاب سنتی» شود. حرکت به سوی ساختار عقلانی ـ حقوقی اقتدار، با استفاده از ساختار بوروکراتیک، در نهایت اجتناب ناپذیر است. [۳۰] بنابراین این نظریه را می توان گاهی به عنوان بخشی از نظریه تکامل گرایی اجتماعی در نظر گرفت. این به مفهوم گسترده تر او از عقلانی سازی پیوند داردبا پیشنهاد اجتناب ناپذیر حرکت در این جهت. [۳۱]
«اداره بوروکراتیک به معنای تسلط اساسی از طریق دانش است». [۳۲] جزوه جامعه شناسی سیاسی
وبر بسیاری از انواع ایده آل مدیریت دولتی و دولت را در اقتصاد و جامعه (۱۹۲۲) توصیف کرد. مطالعه انتقادی او در مورد بوروکراتیزه شدن جامعه یکی از ماندگارترین بخش های کار او شد. [۳۱] [۳۲] این وبر بود که مطالعات بوروکراسی را آغاز کرد و کارهای او منجر به رایج شدن این اصطلاح شد. [۳۳] بسیاری از جنبههای مدیریت دولتی مدرن به او برمیگردد و خدمات مدنی کلاسیک و سازمانیافته از نوع قارهای «خدمات مدنی وبری» نامیده میشود. [۳۴]بوروکراتیزاسیون برای وبر به عنوان کارآمدترین و منطقیترین راه سازماندهی، بخش کلیدی اقتدار عقلانی- قانونی بود و علاوه بر این، او آن را فرآیند کلیدی در عقلانیسازی مستمر جامعه غربی میدانست. [۳۱] [۳۲] بوروکراسی ایده آل وبر با سازماندهی سلسله مراتبی، با خطوط مشخص شده اختیارات در یک حوزه ثابت فعالیت، با اقدامات انجام شده (و ثبت شده) بر اساس قوانین مکتوب، توسط مقامات بوروکراتیک نیازمند آموزش متخصص، با قوانین مشخص می شود. به طور بی طرف و با پیشرفت شغلی بسته به صلاحیت های فنی که توسط سازمان ها و نه توسط افراد قضاوت می شود، اجرا می شود. [۳۲] [۳۵] جزوه جامعه شناسی سیاسی
رویکردها
مکتب ایتالیایی نظریه نخبگان
ویلفردو پارتو (۱۸۴۸-۱۹۲۳)، گائتانو موسکا (۱۸۵۸-۱۹۴۱)، و رابرت میشلز (۱۸۷۶-۱۹۳۶)، از بنیانگذاران مکتب نخبه گرایی ایتالیایی بودند که بر نظریه نخبگان بعدی در سنت غربی تأثیر گذاشت. [۳۶] [۳۷]
چشم انداز مکتب نخبه گرایی ایتالیا بر دو ایده استوار است: قدرت در جایگاه اقتدار در نهادهای کلیدی اقتصادی و سیاسی نهفته است. تفاوت روانی که نخبگان را متمایز می کند این است که آنها منابع شخصی دارند، به عنوان مثال هوش و مهارت، و منافعی در دولت دارند. در حالی که بقیه ناتوان هستند و توانایی اداره خود را ندارند، نخبگان مدبر هستند و برای کارکرد دولت تلاش می کنند. زیرا در واقعیت، نخبگان در یک وضعیت شکست خورده بیشترین ضرر را خواهند داشت.
پارتو بر برتری روانی و فکری نخبگان تأکید می کرد و معتقد بود که آنها بالاترین دستاوردها در هر زمینه ای هستند. وی وجود دو نوع نخبگان را مطرح کرد: نخبگان حاکم و نخبگان غیرحکومتی. او همچنین این ایده را گسترش داد که یک نخبه کامل را می توان با نخبگان جدید جایگزین کرد و چگونه می توان از نخبه بودن به غیرنخبه بودن تبدیل شد. موسکا بر ویژگی های جامعه شناختی و فردی نخبگان تاکید کرد. او گفت که نخبگان یک اقلیت سازمان یافته هستند و توده ها اکثریت سازمان نیافته هستند. طبقه حاکم از نخبگان حاکم و نخبگان فرعی تشکیل شده است. او جهان را به دو دسته تقسیم می کند: طبقه سیاسی و طبقه غیر سیاسی. موسکا ادعا می کند که نخبگان برتری فکری، اخلاقی و مادی دارند که بسیار محترم و تاثیرگذار است.
جامعه شناس میشل توسعه قانون آهنین الیگارشی که در آن، او ادعا می کند، سازمان سیاسی و اجتماعی توسط چند نفر اجرا شود، و سازمان اجتماعی و تقسیم کار کلیدی است. او معتقد بود که همه سازمانها نخبهگرا هستند و نخبگان دارای سه اصل اساسی هستند که به ساختار بوروکراتیک سازمانهای سیاسی کمک میکند: جزوه جامعه شناسی سیاسی
نیاز به رهبران، کارکنان متخصص و امکانات
استفاده از امکانات توسط رهبران درون سازمانشان
اهمیت ویژگی های روانی رهبران
کثرت گرایی و روابط قدرت
جامعهشناسی سیاسی معاصر این پرسشها را جدی میگیرد، اما به بازی قدرت و سیاست در میان جوامع مربوط میشود که شامل روابط بین دولت و جامعه، اما محدود به آن نیست. تا حدی، این محصول پیچیدگی فزاینده روابط اجتماعی، تأثیر سازماندهی جنبش های اجتماعی و تضعیف نسبی دولت در نتیجه جهانی شدن است. با این حال، بخش قابل توجهی از آن ناشی از بازاندیشی بنیادی در نظریه اجتماعی است . اکنون این موضوع به همان اندازه که روی سؤالات خرد (مانند شکلگیری هویت از طریق تعامل اجتماعی، سیاست دانش و تأثیرات رقابت معنا بر ساختارها) متمرکز است، به همان اندازه که روی سؤالات کلان (مانند چگونگی گرفتن و استفاده از قدرت دولتی). تأثیرات اصلی در اینجا شامل مطالعات فرهنگی است (استوارت هال )، پساساختارگرایی ( میشل فوکو ، جودیت باتلر )، پراگماتیسم ( لوک بولتانسکی )، نظریه ساختار ( آنتونی گیدنز )، و جامعه شناسی فرهنگی ( جفری سی الکساندر ). جزوه جامعه شناسی سیاسی
جامعهشناسی سیاسی تلاش میکند تا پویایی بین دو نظام نبب را که با ظهور نظام سرمایهداری غربی معرفی شد، یعنی دولت لیبرال مشروطه دموکراتیک و اقتصاد سرمایهداری، بررسی کند. در حالی که دموکراسی وعده بی طرفی و برابری قانونی را در برابر همه شهروندان می دهد، نظام سرمایه داری منجر به قدرت اقتصادی نابرابر و در نتیجه نابرابری سیاسی ممکن می شود.
برای کثرت گرایان، [۳۸]توزیع قدرت سیاسی توسط منافع اقتصادی تعیین نمی شود، بلکه توسط تقسیم بندی های اجتماعی متعدد و برنامه های سیاسی تعیین می شود. منافع و اعتقادات سیاسی متنوع جناح های مختلف از طریق سازمان های جمعی برای ایجاد یک نمایندگی منعطف و منصفانه با یکدیگر همکاری می کنند که به نوبه خود بر احزاب سیاسی که تصمیم گیری می کنند تأثیر می گذارد. سپس توزیع قدرت از طریق فعل و انفعال گروه های ذینفع متخاصم حاصل می شود. دولت در این مدل فقط به عنوان یک دلال میانجی عمل می کند و از کنترل هر قدرت اقتصادی آزاد است. با این حال، این دموکراسی کثرتگرا مستلزم وجود یک چارچوب اساسی است که مکانیسمهایی را برای شهروندی و بیان و فرصت سازماندهی نمایندگیها از طریق سازمانهای اجتماعی و صنعتی، مانند اتحادیههای کارگری، ارائه دهد. در نهایت، تصمیمات از طریق فرآیند پیچیده چانه زنی و سازش بین گروه های مختلف که برای منافع خود فشار می آورند، به دست می آید. پلورالیست ها معتقدند عوامل بسیاری به تسلط نخبگان اقتصادی بر حوزه سیاسی پایان داده است. قدرت کار سازمان یافته و دولت مداخله گر فزاینده محدودیت هایی را بر قدرت سرمایه برای دستکاری و کنترل دولت ایجاد کرده است. علاوه بر این، سرمایه دیگر در اختیار یک طبقه مسلط نیست، بلکه در اختیار یک بخش مدیریتی در حال گسترش و سهامداران متنوع است که هیچ یک از آنها نمی توانند اراده خود را بر دیگری اعمال کنند. قدرت کار سازمان یافته و دولت مداخله گر فزاینده محدودیت هایی را بر قدرت سرمایه برای دستکاری و کنترل دولت ایجاد کرده است. علاوه بر این، سرمایه دیگر در اختیار یک طبقه مسلط نیست، بلکه در اختیار یک بخش مدیریتی در حال گسترش و سهامداران متنوع است که هیچ یک از آنها نمی توانند اراده خود را بر دیگری اعمال کنند. قدرت کار سازمان یافته و دولت مداخله گر فزاینده محدودیت هایی را بر قدرت سرمایه برای دستکاری و کنترل دولت ایجاد کرده است. علاوه بر این، سرمایه دیگر در اختیار یک طبقه مسلط نیست، بلکه در اختیار یک بخش مدیریتی در حال گسترش و سهامداران متنوع است که هیچ یک از آنها نمی توانند اراده خود را بر دیگری اعمال کنند. جزوه جامعه شناسی سیاسی
با این حال، تأکید کثرتگرایانه بر بازنمایی منصفانه، محدودیتهای اعمالشده بر گستره انتخاب ارائهشده را تحت الشعاع قرار میدهد. Bachrauch و Baratz [39] (1963) خروج عمدی برخی از سیاست ها از عرصه سیاسی را بررسی کردند. به عنوان مثال، جنبشهای سازمانیافته که بیانگر آنچه ممکن است بهعنوان تغییر بنیادی در یک جامعه به نظر برسد، اغلب میتوانند غیرقانونی به تصویر کشیده شوند.
“نخبگان قدرت”
رقیب اصلی نظریه کثرت گرایی در ایالات متحده نظریه «نخبگان قدرت» توسط جامعه شناس سی رایت میلز بود.. به گفته میلز، «نخبگان قدرت» همنام آنهایی هستند که در نهادهای مسلط (نظامی، اقتصادی و سیاسی) یک کشور مسلط، موقعیتهای مسلط را اشغال میکنند و تصمیمات آنها (یا عدم تصمیمگیری) پیامدهای عظیمی دارد، نه تنها برای جمعیت ایالات متحده اما “جمعیت های زیربنایی جهان”. میلز معتقد است مؤسساتی که آنها در رأس آنها قرار دارند، سه گانه گروه هایی هستند که جانشین پیشینیان ضعیف تر شده اند: (۱) “دو یا سیصد شرکت غول پیکر” که جایگزین اقتصاد سنتی کشاورزی و صنایع دستی شده اند، (۲) یک نظم سیاسی قوی فدرال که قدرت را از “مجموعه ای غیرمتمرکز از چندین ده دولت” به ارث برده است و “اکنون وارد هر شکافی از ساختار اجتماعی می شود” و (۳) تشکیلات نظامی، که قبلاً هدف “تئوری توطئه ، میلز توضیح می دهد که نخبگان خود ممکن است از وضعیت خود به عنوان یک نخبه آگاه نباشند، و خاطرنشان می کند که “اغلب آنها در مورد نقش خود نامطمئن هستند” و “بدون تلاش آگاهانه، آرزوی تبدیل شدن به یک فرد را جذب می کنند.” با این وجود، او آنها را یک کاست شبه ارثی می داند. به گفته میلز، اعضای نخبگان قدرت، اغلب از طریق تحصیلات دریافت شده در دانشگاه های مؤسسه، در موقعیت های برجسته اجتماعی قرار می گیرند. طبق گفته میلز، نخبگان حاصل که سه نهاد مسلط (نظامی، اقتصاد و نظام سیاسی) را کنترل می کنند، به طور کلی می توانند در یکی از شش نوع گروه بندی شوند:
“متروپولیتن ۴۰۰” – اعضای خانواده های محلی از لحاظ تاریخی قابل توجه در شهرهای اصلی آمریکا، که عموماً در ثبت اجتماعی حضور دارند. جزوه جامعه شناسی سیاسی
“مشهورها” – هنرمندان برجسته و شخصیت های رسانه ای
“مدیران ارشد” – روسای جمهور و مدیران عامل مهم ترین شرکت ها در هر بخش صنعتی
“شرکت ثروتمند” – مالکان عمده و سهامداران شرکت
“جنگ سالاران” – افسران ارشد نظامی، از همه مهمتر رئیس ستاد مشترک
“اداره سیاسی” – “پنجاه و چند نفر از افراد قوه مجریه” دولت فدرال ایالات متحده، از جمله رهبری ارشد در دفتر اجرایی رئیس جمهور ، که گاهی اوقات به طور متفاوت از مقامات منتخب احزاب دموکرات و جمهوری خواه انتخاب می شوند، اما معمولاً دولت حرفه ای هستند. بوروکرات ها
میلز خلاصه بسیار کوتاهی از کتاب خود را فرموله کرد: “بالاخره چه کسی آمریکا را اداره می کند؟ هیچ کس آن را به طور کامل اداره نمی کند، اما تا آنجا که هر گروهی انجام می دهد، نخبگان قدرت هستند.” [۴۰]
چه کسی بر آمریکا حکومت می کند؟ کتابی است از روانشناس و جامعه شناس پژوهشی، جی. ویلیام دامهوف ، که اولین بار در سال ۱۹۶۷ به عنوان کتاب پرفروش (#۱۲)، با شش نسخه بعدی منتشر شد. [۴۱] دامهوف در این کتاب استدلال میکند که یک نخبۀ قدرت از طریق حمایت از اتاقهای فکر، بنیادها، کمیسیونها و بخشهای دانشگاهی، قدرت را در آمریکا به دست میآورد. [۴۲] علاوه بر این، او استدلال می کند که نخبگان نهادها را از طریق اقتدار آشکار کنترل می کنند، نه از طریق نفوذ پنهان. [۴۳] در مقدمه خود، دامهوف می نویسد که این کتاب از کار چهار مرد الهام گرفته شده است: جامعه شناسان E. Digby Baltzell ، C. Wright Mills ، اقتصاددان Paul Sweezy.و دانشمند علوم سیاسی رابرت دال . [۸]
مفاهیم جزوه جامعه شناسی سیاسی
مارشال در مورد شهروندی
شهروندی اجتماعی مارشال یک مفهوم سیاسی است که برای اولین بار در مقاله او، شهروندی و طبقه اجتماعی در سال ۱۹۴۹ برجسته شده است. مفهوم مارشال مسئولیت های اجتماعی دولت را در قبال شهروندان خود یا، به قول مارشال، «از [اعطای] حق اندکی رفاه و امنیت اقتصادی به حق اشتراک کامل در میراث اجتماعی و زندگی یک موجود متمدن بر اساس معیارهای حاکم بر جامعه. [۴۴] یکی از نکات کلیدی که مارشال به آن اشاره کرد، اعتقاد او به تکامل حقوقی است که در انگلستان از طریق شهروندی به دست آمده است ، از « حقوق مدنی ».در قرن هجدهم، سیاسی در قرن نوزدهم و اجتماعی در قرن بیستم. [۴۴] با این حال، این تکامل توسط بسیاری مورد انتقاد قرار گرفته است زیرا فقط از دیدگاه کارگر سفیدپوست است. مارشال مقاله خود را با سه عامل اصلی برای تکامل حقوق اجتماعی و برای تکامل بیشتر آنها به پایان می رساند که در زیر فهرست شده است:
کاهش شکاف درآمدی جزوه جامعه شناسی سیاسی
«گسترش بزرگ حوزه فرهنگ مشترک و تجربه مشترک» [۴۴]
افزایش شهروندی و اعطای حقوق بیشتر به این شهروندان.
بسیاری از مسئولیت های اجتماعی یک ایالت از آن زمان به بخش عمده ای از سیاست های بسیاری از ایالت ها تبدیل شده است (به تامین اجتماعی ایالات متحده مراجعه کنید ). با این حال، اینها همچنین به موضوعات بحث برانگیز تبدیل شده اند، زیرا بحث بر سر این است که آیا یک شهروند واقعاً حق تحصیل و حتی بیشتر از آن، برخورداری از رفاه اجتماعی را دارد یا خیر .